شعر اگه فراموشم کنی از پابلو نرودا
- تاریخ 11/09/2024

فهرست مطالب
شعرهای پابلو نرودا
پابلو نرودا، شاعر برجستهی شیلیایی، در سال ۱۹۰۴ به دنیا آمد و با نام اصلی ریکاردو نِفتالی رِیس باسوالتو شناخته میشد. او در طول حیاتش با اشعار عاشقانه، اجتماعی، و سیاسیاش مشهور شد و حتی به عنوان “شاعر مردم” نام گرفت. آثار نرودا الهامبخش بسیاری از افراد بود و از او به عنوان یکی از بزرگترین شاعران قرن بیستم یاد میشود. در سال ۱۹۷۱، جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد و به عنوان یکی از چهرههای مؤثر شعر آمریکای لاتین به یادگار ماند.
شعر If You Forget Me از پابلو نرودا
I want you to know
میخواهم بدانی
.one thing
یک چیز را.
:You know how this is
میدانی این چگونه است:
if I look
اگر نگاه کنم
at the crystal moon, at the red branch
به ماه بلورین، به شاخهی سرخ
,of the slow autumn at my window
پاییز آرام در پنجرهام،
if I touch
اگر لمس کنم
near the fire
نزدیک آتش
the impalpable ash
خاکستر نامحسوس
,or the wrinkled body of the log
یا تنهی چروکیدهی هیزم،
,everything carries me to you
همهچیز مرا به سوی تو میبرد،
,as if everything that exists
انگار هر چیزی که وجود دارد،
,aromas, light, metals
عطرها، نور، فلزات،
were little boats
قایقهای کوچکی هستند
that sail
که به سمت
.toward those isles of yours that wait for me
آن جزیرههایت میروند که در انتظار مناند.
,Well, now
خوب، حالا،
if little by little you stop loving me
اگر کمکم دست از دوست داشتن من برداری
.I shall stop loving you little by little
من نیز کمکم دست از دوست داشتن تو برمیدارم.
If suddenly
اگر ناگهان
you forget me
مرا فراموش کنی
,do not look for me
دنبالم نگرد،
.for I shall already have forgotten you
زیرا من نیز تو را فراموش کردهام.
,If you think it long and mad
اگر آن را طولانی و دیوانهوار میپنداری،
the wind of banners
باد پرچمها
,that passes through my life
که از زندگیام میگذرد،
and you decide
و تصمیم بگیری
to leave me at the shore
مرا در ساحلی تنها بگذاری
,of the heart where I have roots
در قلبی که ریشه در آن دارم،
remember
به یاد داشته باش
,that on that day
که در آن روز،
,at that hour
در آن ساعت،
I shall lift my arms
دستانم را بلند خواهم کرد
and my roots will set off
و ریشههایم به راه خواهند افتاد
.to seek another land
تا سرزمین دیگری بیابند.
But
اما
,if each day
اگر هر روز،
,each hour
هر ساعت،
you feel that you are destined for me
احساس کنی که برای من مقدر شدهای
,with implacable sweetness
با شیرینی بیرحمانه،
if each day a flower
اگر هر روز گلی
,climbs up to your lips to seek me
به سوی لبانت بالا بیاید تا مرا بجوید،
,ah my love, ah my own
آه عشق من، آه از آنِ من،
,in me all that fire is repeated
در من تمام آن آتش تکرار میشود،
,in me nothing is extinguished or forgotten
در من هیچ چیز خاموش یا فراموش نمیشود،
,my love feeds on your love, beloved
عشق من از عشقت تغذیه میکند، محبوب من،
and as long as you live it will be in your arms
و تا زمانی که زندهای، در آغوشت خواهد بود
.without leaving mine
بیآنکه از آغوش من جدا شود.
شعر I Do Not Love You Except Because I Love You از پابلو نرودا
;I do not love you except because I love you
دوستت ندارم مگر به خاطر اینکه دوستت دارم؛
,I go from loving to not loving you
از دوست داشتن به عدم عشق به تو میروم،
From waiting to not waiting for you
از انتظار کشیدن تا عدم انتظار برای تو
.My heart moves from cold to fire
قلبم از سرما به آتش میرود.
;I love you only because it’s you the one I love
دوستت دارم تنها به خاطر اینکه تو کسی هستی که دوستش دارم؛
I hate you deeply, and hating you
به شدت از تو متنفرم، و از نفرت به تو
Bend to you, and the measure of my changing love for you
به تو تمایل دارم، و معیاری از عشق در حال تغییرم به تو
.Is that I do not see you but love you blindly
این است که تو را نمیبینم اما نابینا تو را دوست دارم.
Maybe January light will consume
شاید نور ژانویه مرا ببلعد
My heart with its cruel
قلبم را با نور بیرحمش
.Ray, stealing my key to true calm
که کلید آرامش واقعیام را میدزدد.
In this part of the story I am the one who
در این بخش از داستان من کسی هستم که
,Dies, the only one, and I will die of love because I love you
میمیرد، تنها کسی، و من از عشق میمیرم چون تو را دوست دارم،
.Because I love you, Love, in fire and blood
چون تو را دوست دارم، عشق، در آتش و خون.
شعر Don’t go far off از پابلو نرودا
Don’t go far off, not even for a day, because
دور نشو حتی برای یک روز، زیرا
because – I don’t know how to say it: a day is long
چون – نمیدانم چگونه بگویم: یک روز طولانی است
and I will be waiting for you, as in an empty station
و من منتظرت خواهم بود، مانند ایستگاه خالی
.when the trains are parked off somewhere else, asleep
زمانی که قطارها در جایی دیگر خوابیدهاند.
Don’t leave me, even for an hour, because
مرا ترک نکن، حتی برای یک ساعت، چون
,then the little drops of anguish will all run together
در این صورت قطرههای کوچک رنج همه با هم جمع خواهند شد،
the smoke that roams looking for a home will drift
دودی که به دنبال خانه میگردد، به سوی من خواهد آمد
.into me, choking my lost heart
و قلب گمشدهام را خفه خواهد کرد.
;Oh, may your silhouette never dissolve on the beach
آه، امیدوارم سایهات هرگز بر روی ساحل محو نشود؛
.may your eyelids never flutter into the empty distance
امیدوارم پلکهایت هرگز به سوی دوردست خالی نلرزد.
,Don’t leave me for a second, my dearest
مرا حتی برای یک ثانیه ترک نکن، عزیزترینم،
because in that moment you’ll have gone so far
چون در آن لحظه تو خیلی دور رفتهای
,I’ll wander mazily over all the earth, asking
و من به طور سرگردان در سراسر زمین میگردم و میپرسم،
?Will you come back? Will you leave me here, dying
آیا برمیگردی؟ آیا مرا اینجا میگذاری، در حال مرگ؟
دیگر لینک های مرتبط و کاربردی
شما همچنین ممکن است دوست داشته باشید

آموزش گرامر Neither و Either

چگونه آیلتس ۹ بگیریم ؟
