اصطلاحات انگلیسی رایج در بخش منابع انسانی
- تاریخ سپتامبر 15, 2023

لغات و اصطلاحات انگلیسی رایج در بخش منابع انسانی
(Human Resources)
apprenticeship: دوره کارآموزی
Example : He served his apprenticeship as a computer developer
ترجمه : او دوره کارآموزی خود را به عنوان طراح برنامه نویس کامپیوتر سپری کرد.
to ask for a rise: درخواست دادن برای افزایش حقوق
Example : 2 weeks ago, I asked for a rise and luckily it was accepted
ترجمه : دو هفته پیش من درخواست برای افزایش حقوق دادم و خوشبختانه مورد قبول قرار گرفت.
employment for a trial period: استخدام برای دوره امتحانی
Example : After a three-month trial period, I was given an appraisal by the managing director
ترجمه : بعد از یک دوره سه ماهه امتحانی به من نتیجه ارزیابی توسط مدیریت ارائه شد.
gross wages and salaries: (درآمد کل بدون کم شدن مالیات)
Example: I am always pleased with the amount of my gross salary
ترجمه : من همیشه برای در آمد کلم احساس خوشحالی می کنم.
permanent job – steady job: شغل دائمی
Example: Most people, these days, are seeking permanent jobs
ترجمه : اکثر مردم امروزه به دنبال مشاغل دائمی میباشند.
short-term employment: شغل موقت
Example : Workers in short-term employment usually feel insecure about their future
ترجمه :کارمندانی که در مشاغل موقت مشغول به کار هستند در مورد آینده شغلی خود احساس بی امنی می کنند.
to apply for a job: درخواست دادن برای کار
Example : She’s applied for a job with an insurance company
ترجمه : او برای شغلی در یک شرکت بیمه ای در خواست داده است.
basic salary: حقوق ثابت
Example : She earns a basic salary of £450K per annum
ترجمه : او حقوق ثابتی معادل ۴۵۰ هزار پوند در سال در می آورد
training period: دوره آموزشی
Example: For my new job, I had to take a training period before being able to work
ترجمه: برای شغل جدیدم من مجبور شدم که یک دوره آموزشی را گذرانده تا بتوانم مشغول به کار شوم.
public holiday (GB) – national holiday (US): تعطیلات رسمی
Example : residents regularly throng the beaches on public holidays
ترجمه : ساکنین اینجا مرتبا به ساحل ها درتعطیلات رسمی هجوم می آورند.
working hours: ساعات کاری
Example: The normal working hours are 9 to 5 in most countries
ترجمه : ساعات کاری متعارف در اکثر کشورها از ۹ تا ۵ می باشد.
negotiations: مذاکرات
Example: You should know how negotiations are done between employees and employers
ترجمه : شما باید بدانید که مذاکرات در بین کارمندان و کارفرمایان چطور انجام می شود.
vacancy – vacant position: موقعیت شغلی خالی
Example: We have several vacancies to fill in the Sales Department
ترجمه : ما چندین موقعیت شغلی خالی در بخش فروش داریم.
outsourcing: انتقال بخشی از کار به شرکت های دیگر
Example : Proposals to reduce the current workload are expected to include the out-sourcing of some work to the private sector
ترجمه : پیشنهاداتی که مطرح شده برای کاهش حجم کار قرار است که شامل انتقال بخشی از کار به بخش خصوصی باشد.
salaried worker – employee: کارمند با حقوق ماهیانه
Example : Most people prefer working as a traditional salaried worker
ترجمه : اکثر مردم ترجیح می دهند که به عنوان کارمند با حقوق ماهیانه کار کنند.
hourly worker- employee: کارمند با حقوق ساعتی
Example : Most project-based jobs are done by hourly employees
ترجمه : اکثر شغل های پروژه ای توسط کارمندانی که حقوق ساعتی دریافت می کنند انجام میشود.
resign (chairman) – to give notice (employee): (استعفا دادن(مدیر)- استعفا دادن (کارمند)
Example: He handed in his notice at the bank and ruined his promising career
ترجمه : او از کار خود در بانک استعفا داد و آینده شغلی درخشان خود را نابود کرد.
resignation (chairman) – notice (employee): استعفا
retirement age: سن بازنشستگی
Example: She was well under retirement age
ترجمه : سن او خیلی پایین تر از سن بازنشستگی بود.
employment agency: موسسه کاریابی
Example: He found work as a mechanic through an employment agency
ترجمه : او کار خود را به عنوان مکانیک از طریق یک موسسه کاریابی پیدا کرد
accident at work – industrial injury: سانحه در محل کار
Example : Industrial injury cases might include claims for stress-related damages
ترجمه : سوانح کاری ممکن است شامل آسیب های مرتبط با استرس نیز باشد.
clerical work – office work: کار اداری
Example : He spent Monday at the library headquarters in Colchester doing office work
ترجمه : او دوشنبه را در دفتر مرکزی کتابخانه به انجام کارهای اداری سپری کرد.
wage ceiling: سقف حقوق
Example: In my company, there was a formal agreement to put a ceiling on salaries
ترجمه : در شرکت ما توافق رسمی انجام شد برای ایجاد سقف در حقوق ها.
sick leave: مرخصی استعلاجی
Example : I have been on sick leave for seven months with depression
ترجمه : من برای مدت هفت ماه به علت افسردگی در مرخصی استعلاجی به سر بردم
minimum rate of pay: حداقل دستمزد
Example: The national minimum rate of pay is currently $18.29 per hour (before tax)
ترجمه : حداقل حقوق کشوری در حال حاضر ۱۸.۲۹ دلار در ساعت می باشد (قبل از مالیات).
شما همچنین ممکن است دوست داشته باشید

کاربردی ترین اصطلاحات انگلیسی درباره درس و مدرسه

اصطلاحات رایج دیجیتال مارکتینگ به انگلیسی
